دفتر نقّاشی
سلام جیگر.دو تا شعر و یه داستان تقدیمت میکنم.بوس مامان علی کوچولو بعد از خوردن صبحانه سراغ دفتر نقّاشی رفت. همین که دفتر نقّاشی را برداشت، دید دفتر نقّاشی اش ورق نمی خورد. کمی ناراحت شد و با صدای بلند گفت: «من می خواهم نقّاشی بکشم. چرا باز نمی شوی؟» دفتر نقّاشی اخمی به علی کوچولو کرد و گفت: «من با تو قهرم.» علی کوچولو «قهر! چرا؟ من که نقّاشی های قشنگی توی ورق هایت کشیدم. من که هیچ ورقی از تو نکندم، پس چرا با من قهری؟» دفتر نقّاشی گفت: «یعنی تو نمی دانی چرا من با تو قهرم؟» علی گفت: «نه! نمی دانم.» دفتر نقّاشی گفت: «چرا نمی روی از دیوار بپرسی؟» علی رفت پیش دی...
نویسنده :
مامان مریم
19:55
نم نم پاک باران
بهار سبز و خرّم رسیده شاد و خندان شکوفه میدرخشد به شاخه درخت ان چلچله پر کشیده میان آسمانها پر شده از شاپرک تمام دشت و صحرا چکیده روی گلها نم نم پاک باران باز کمان رنگی پل زده در آسمان زهرا وثوقی ...
نویسنده :
مامان مریم
19:32
وقت خواب
گشته وقت خواب کودکم بخواب پشت کوه و دشت خفته آفتاب مادر این سخن با ستاره گفت دخترم بخواب را دوباره گفت لای لای لای ای قشنگ ناز چشم خسته را هی نکن تو باز ای ستاره جان وقت خفتن است وقت شب بخیر با تو گفتن است اندکی گذشت تا ستاره خفت حرف مادرش را به جان شنفت جمشید مقدم ...
نویسنده :
مامان مریم
19:32
ادرس وبام
سلام به دوستان عزیزم.خوشحال میشم از اشنایی بیشتر با شما عزیزان این وبلاگ امیر حسین جونمه www.amirhosein.niniweblog.com این وب اشپزی کودکان www.koodakeman.niniweblog.com www.niniman.niniweblog.com این وب تربیتی اموزشی `حتما نظر بذارید.ممنون. ...
نویسنده :
مامان مریم
15:29